دوشنبه ۱۹ آبان ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۲

«داوود بیدل» در گفتگو با «سینماپرس» مطرح کرد:

«مردم» به «سینمای قصه‌گو» علاقه دارند/ باید «کیفیت» و استاندارد در هر «ژانر» رعایت شود/ اگر به «ذائقه» و «شعور مخاطب» احترام گذاشته شود، مخاطب با سینما «آشتی» خواهد کرد

داوود بیدل در نشست خبری فیلم سینمایی «نمور»

سینماپرس: «داوود بیدل» با اشاره به این موضوع که مردم ما، با توجه به سال‌ها تجربه با سینمای هالیوود، به سینمای قصه‌گو علاقه دارند و از قدیم نیز به قصه‌گویی گرایش داشته‌اند، گفت: اگر مخاطب احساس کند که به شعور و لذت او احترام گذاشته می‌شود، بدون هیچ مقاومت یا پرهیز، به سمت سینما گرایش پیدا می‌کند. ابتدا باید به شعور و خواسته مخاطب احترام گذاشته شود و سپس هر مضمون و مفهومی که لازم است، به شیوه‌ای مناسب و هوشمندانه در آثار ارائه شود تا مخاطب آن را برداشت و بهره‌برداری کند.

کارگردان فیلم های سینمایی «روزگاری عشق و خیانت» و «نمور» در گفت و گو با خبرنگار سینماپرس با اشاره به خلا تنوع ژانر در سینمای کشور بیان کرد: یکی از دلایل ظهور ژانرهای مختلف در طول نیم قرن گذشته، ذائقه مخاطب است. هر فرد طبیعتاً به ژانری گرایش پیدا می‌کند؛ چه ترسناک، چه جنایی و سایر ژانرهایی که در سینما وجود دارند. بنابراین طبیعی است که مخاطبان ما ذائقه‌های متنوعی داشته باشند، همان‌طور که در سراسر جهان چنین است.

وی متذکر شد: نکته مهم این است که به عنوان فیلم‌ساز، چه با استفاده از بخشی از سرمایه دولتی و چه سرمایه خصوصی، چقدر توانسته‌ایم جذابیت آثار را برای جذب مخاطب در سالن‌های سینما در نظر بگیریم. مخاطب علاقه دارد آنچه را دوست دارد، در سینما مشاهده کند و واقعیت این است که نمی‌توان انتظار داشت مخاطب صرفاً به منظور دریافت آموزش اخلاقی یا فرهنگی در سالن سینما حضور یابد. هرچند سینما این قابلیت را دارد که همزمان با روایت یک قصه جذاب، نکات اخلاقی، انسانی، مذهبی، دینی، اجتماعی و فرهنگی را به صورت غیرمستقیم و هوشمندانه به مخاطب منتقل کند. در این صورت، مخاطب نیز چون احساس می‌کند با احترام با او برخورد شده است، پذیرای این نکات خواهد بود؛ زیرا در مرحله اول، جذابیت قصه او را به سالن سینما جذب کرده و از تماشای آن لذت برده است.

بیدل با بیان این مطلب که برای مقایسه، نگاه به تاریخ سینمای شوروی می‌تواند روشن‌کننده باشد؛ اظهار داشت: سینمای شوروی از لحاظ سواد و ارکان کلاسیک بسیار مهم بود، اما پس از انقلاب کمونیستی، سینما به سمت تولید آثار شعاری و انقلابی سوق یافت. در ابتدا، این وضعیت موفقیت‌آمیز بود و مردم شور و هیجان انقلابی داشتند، اما به تدریج، سینما از قصه‌گویی باز ماند و مردم مشاهده کردند که مطالب تکراری می‌شود. همین امر باعث شد جذابیت اولیه کاهش یابد و مخاطب به تدریج به آثار کشورهای دیگر یا هنرهای دیگر روی آورد یا حتی به مرور محو شود.

او ادامه داد: به جای اینکه مخاطب را تشویق کنیم و او را جذب سینما نماییم، در حال حاضر در ایران، با جمعیت حدود ۹۰ میلیون نفر، صنعت سینما و هنر سینما هم جنبه درآمدی دارد و هم جنبه هنری. اگر به ذائقه و شعور مخاطب احترام گذاشته شود، مخاطب با سینما آشتی خواهد کرد.

کارگردان سریال های تلویزیونی «در قصه ها زندگی می کنند» و «راه و بیراه» تصریح کرد: واقعیت این است که باید کیفیت و استاندارد در هر ژانر رعایت شود و حد و اندازه‌ها حفظ گردد. همچنین تنوع ژانری باید افزایش یابد و از استفاده از محتوای سطحی و سخیف، که گاهی در پلتفرم‌ها یا برخی فیلم‌ها دیده می‌شود، پرهیز شود. مخاطب به دنبال محتوای بصری سطحی یا سخیف نیست؛ او علاقه‌مند به قصه‌گویی است.

وی تاکید کرد: مردم ما، با توجه به سال‌ها تجربه با سینمای هالیوود، به سینمای قصه‌گو علاقه دارند و از قدیم نیز به قصه‌گویی گرایش داشته‌اند. اگر مخاطب احساس کند که به شعور و لذت او احترام گذاشته می‌شود، بدون هیچ مقاومت یا پرهیز، به سمت سینما گرایش پیدا می‌کند. ابتدا باید به شعور و خواسته مخاطب احترام گذاشته شود و سپس هر مضمون و مفهومی که لازم است، به شیوه‌ای مناسب و هوشمندانه در آثار ارائه شود تا مخاطب آن را برداشت و بهره‌برداری کند.

این فیلمساز همچنین در پاسخ به این انتقاد که مسبب شعارزدگی سینما نهادهای فرهنگی هستند بیان کرد: در طول این سال‌ها، در سینمای هالیوود آمریکا، آیا فیلم‌های جذاب در راستای منافع ملی کشور آمریکا ساخته نشده است؟ کارگردانان بزرگی مانند اسپیلبرگ انواع فیلم‌ها را در این زمینه ساخته‌اند؛ چه در زمینه جنگ جهانی و چه در راستای منافع کشورشان، برای القای ارزش‌هایی که کشورشان نیاز داشته است. هیچ بیننده آمریکایی و حتی بیننده غیرآمریکایی احساس نمی‌کند که به شعورش توهین شده باشد. وجه سرگرمی، مهم‌ترین عنصر یک فیلم سینمایی است. در مرحله اول، باید مخاطب را در سینما بنشانیم و سپس پیام به او منتقل شود.

«داوود بیدل» در پایان این گفت و گو خاطرنشان کرد: در بحث قهرمان‌محوری، وقتی می‌گوییم قهرمان، برخی افراد ممکن است از قصه خارج شوند و بگویند دنبال قهرمان‌های فیلم‌های آمریکایی نرویم، اما موضوع این نیست. مسئله این است که در دل قصه، عنصر قهرمان چگونه تعریف می‌شود. در طول ساختار قصه، باید پروتگونیست مشخص باشد و تقابل میان شخصیت‌ها آن‌قدر قدرتمند طراحی شود که مخاطب جذب شود و با قهرمان همذات‌ پنداری کند.

ارسال نظر

شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.